من فقط از خدا یه چیز می خوام
.
.
یه چیز کوچیک
.
. چیزی بهم نده ولی .
.
فقط میخوام چیزایی که بهم داده رو ازم نگیره
خدا هر چی که میده یه روز ازت میگیره،روزی که بد وابستش شدی
.
.
اگر این آرزو شدنی بــــــــــــــــود :)
نظر بدید همتون همینو میخواین اما هیف که نمیشه :(
هر صبح که بیدار میشوم به در مینگرم
نمی دانم چرا
.
هر دم به ساعت مینگرم
نمی دانم چرا
.
هر روز به دیوارم مینویسم نام او
باز نمی دانم چرا
.
هر جا میروم میگریم نشان او
نمی دانم چرا
.
هر روز مینشینم در ره او
نمی دانم چرا
.
هر شب می بویم عطر او
نمی دانم چرا
.
هر بار میخوانم شعر او
نمی دانم چرا
.
هر کجا مینویسم بهر او
نمی دانم چرا
.
.
.
.
.
.
.
.
نمی دانم چــــــــــــــــــــــــــــرا
(نظرتون چیه؟ :)
این بار درستش کردم
.
.
ببینید چطوره؟؟
نظرتون رو بنویسین
.
.
کاری از خودم :)
امروز تولد عسل و عزیزم،
دختر عمه نازم،
حلما جان
حلما جان یک سالگیت مبارک ایشالا صد سال زنده باشی :)
لبت خندون
.عزیزم تقدیم به تو.
سازنده این اثر: خودم
در:farsiypour.blog.ir
نظرتون راجب به مدرسه جدید و بهتر چیه؟
تجربش کردید؟
امسال من متاسفانه مدرسه تیزهوشان قبول شدم.باور کنید همش درس میخوندم و یه طرف و هوش و استعدادمم یه طرف دیگس.
همه میگن من با پارتی بازی و این حرفا اومدم توی این مدرسه،حالا چون بابام رییس یه ادارست ومامانم دبیر همون مدرسست میگن من بخاطر اونا اومدم. آخه اگر میشد چرا من کردم چرا دختر رییس آموزش پرورش که هم سن من نتونست حتی مدرسه نمونه بره؟؟؟؟
حالا اینا رو ول کنبهترین دوست رو قطعا تجریبه کردید لعنت به این دوست که نه میشه بهش دلبست و نه میشه نبست اون رو از دست دادم که هیچ اینجا تا میام کاری بکنم یکجور باهام برخورد میکنن که انگار ی جاسوسی چیزی هستم.
میگن میره به مامانش لو میده.باور نمیکنین اما شما تنها کسایی هستین که بعد از خدا راز هامو بهشون میگم.تنها شاهدم کسی هسته که
چقدر از سال تحصیلی میگزره؟ من همشو تنهام لعنت لعنت به تنهایی دارم اوفت میکنم. پوسیدم
مثل یه گل بودم که توی باغ داشت زندگیشو میکرد و اومدن اون رو چیدن تا تو گلدون بکارنش ریشم خشکیده دارم از بین میرم و فایده ای نداره نه راه پس و نه راه پیش ندارم هر کار که کنم خشک شدم.
البته یه چیز خیلی مهم است که تردید میندازه تو دلشون اما بهتون نمیگم صبر کنید
دوست دارم کامنتارو بشنوم و بعدش پرده برداری کنم.
شما یه چیز بگید که مردد نباشم.
اینقدر این اوضاع خطرناکه فقط باید خودمون رو داخل خونه سرگرم کنیم .
سرگرمی کم آوردم واقعا.ولی حاضرم از کمبود سرگرمی بمیرم اما با کرونا نمیرم. این همه زندگی نکردیم که اینجوری تموم شه. این روزها هم میگذره اگر همو دوست داریم کنار هم نباشیم.با هم باشیم توی فضای مجازی داخل عصر تکنولوژی هستیم مثلا.
خب اگر موافق باشید یه رمان بنویسم از بیکاری در بیایم.
رمانم درمورد یه دختر هسته که فلجه ولی از خانواده پولداری هسته.دختره خیلی سختی کشیده و خیلی به اجتماع علاقه نداره.بالاخره بعد از مدت ها عاشق یه پسره میشه و .
اگر موافق باشید منتشر میکنم.
کامنت بزارید.
درباره این سایت